باران عشقمباران عشقم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

باران عشق

دخترک دلبر

دوای دردم، بارانم یعنی باورت میشه وسط کار و مشغله،  توی اوج خستگی و درد، صبح و شب وقتی صدام میکنی، تمام زندگیم فدای اون نگاهت میشه خانم؟! توی تاکسی نشستیم ، توی بغلم هستی و بابایی هم کنارمون، صورتت رو هی میاری جلو و موهات رو توی صورت من تکون میدی و میگی شلخته شلخته و هر بار کلی میخندی و من ریز ریز قلقلکت میدم و تو بیشتر میخندی و باز تکرار میکنی شلخته شلخته بعد یهو  میگی وای من چه حرفایی میزنم   و از سولفاته شدن باطری مغز من و بابایی کلی میخندی نقل شیرینم ... توی خونه بغلت میکنم و میبرمت بالا روی شونه هام توی چشمات مستقیم نگاه میکنم بعد هی چشمام رو ریز و درشت میکنم و شمرده شمرده میگم عـــــــاشقتم و در این حین ...
28 مهر 1393

تاج مادر و پدری

ای عزیزترینم ، دخترم ، نازنینم، عشقم، امیدم، گنجم، همه هستی من ، چقدر مست و حیرونم کردی  که حتی نمیتونم توی کلماتم این همه عشق و گرما رو وصف کنم... قلبم رو گرم کردی با نفس های امیدبخشت شدی عقل و هوش و دل و جونم دخترم این روزها همدمم شدی یه خانمچه حسابی شدی دختری که این روزها توی خونه راه میره و من رو مرضی صدا میزنه! آره وروجک ! دونه دونه  و همچین با حساب و کتاب تست کردی ببینی چطوری راحت تری مامان و بابا رو صدا کنی یه مدت به تقلید بابایی گفتی مامان گلی  "الان هم جایی کارت پیش نره حتما ازش استفاده میکنی هاااا " بعد یه مدت شدم مامی "گاهی میخواستم ...
12 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران عشق می باشد